Wednesday, November 29, 2006

كبرا 11 مي تازد

امروز كه مي‌اومدم سركار سر تقاطع ظفر- مدرس 2 تا از اين زانتيا هاي كبرا 11 ايران (بي انصاف 2 تا هم بودند) گوش به زنگ ايستاده بودند، (به خدا ژستشون خيلي باحال بود)، البته من نمي فهمم كه توي اون ترافيك سنگين مدرس كه همه با نيم كلاج حركت مي كنن اينا مي خواستن مانع تخلف كي بشن. اگه ميرفتن توي بزرگراه نيايش هم مي تونستن جلو تخلف 4 تا زبون نفهم رو كه با جون بقيه بازي مي كنن رو بگيرن هم حداقل جايي بود كه احتمال حركت ماشين با سرعت بالاي 80 وجود داشت.براي همين با 2 تا دو دوتا چهارتا كردن ميفهميم كه احتمالا" غلط نكنم امروز بازديد بود، هرچي بگم كم گفتم از ژست اون 4 تا مامور./ا

Wednesday, November 22, 2006

امروز داشتم تو سايت ميراث فرهنگي سير آفاق وانفس مي كردم، زد به سرم ببينم از ايوان مدائن ( چند تا عكس تو بخش تصاوير ازش هست)، اونجا خبري هست يا نه؟ نتيجه اين شد كه مي‌‌يبينيد./ا

Sunday, November 19, 2006

لطف و عطا و مهر تو، طبل وصال مي‌زند

اي زده مطرب غمت، در دل ما ترانه‌اي
در سر و در دماغ جان، جسته ز تو فسانه‌اي
چونک خيال خوش دمت، از سوي غيب دردمد
ز آتش عشق برجهد، تا به فلک زبانه‌اي
زهره عشق چون بزد، پنجه خود در آب و گل
قامت ما چو چنگ شد، سينه ما چغانه‌اي
آهوي لنگ چون جهد، از کف شير شرزه‌اي
چون برهد ز باز، جان، قالب چون سمانه‌اي
اي گل و اي بهار جان وي مي و اي خمار جان
شاه و يگانه او بود، کز تو خورد يگانه‌اي
باغ و بهار و بخت بين، عالم پردرخت بين
وين همگي درخت‌ها، رسته شده ز دانه‌اي
از دهش و عطاي تو، فقر فقير فخر شد
تا که نماند مرگ را، بر فقرا دهانه‌اي
لطف و عطا و مهر تو، طبل وصال مي‌زند
گر نکند وصال تو بار دگر بهانه‌اي
جلال‌الدين محمد بلخي

Wednesday, November 15, 2006

امروز چهارشنبه

بالاخره گچ كذايي رو باز كردم . حالا چون مچ پام خم نميشه بايد برم فيزيوتراپي . البته هنوز كه نرفتم ولي اگه اذيت كنه بايد برم. واقعا" درد بدي بود. خدا نصيب هيچ كي جز بدخواه آدم نكنه. راستي اون جعبه مشروحه در پست قبلي رو هم برداشتم.جز دردسر چيزي نداشت.اين فتوبلاگ رو هم تو وبلاگ دوستم هاشين خان ديدم .ايده شو از اون گرفتم . فكر جالبيه، با وجود اينكه من هم عشق جغرافي ام ولي هر عكسي (تو دلتون قند آب نشه، منظورم عكساي بد نيست) به نظرم جالب اومد اينجا ميارم.پس گاهي بهش سر بزنين. ضمنا" اين شمايل وبلاگ هيچ جذابيتي برام نداره. بزودي البته بعد از امتحان آيلتس اونو عوض ميكنم. فعلا" تحملش كنين./ا

Wednesday, November 8, 2006

امان از تكنولوژي

اين قوطي (فرنگيا بهش ميگن باكس) كه سمت راست پايين ميبينين ، يه تكنولوژي جديده!!! ميتونين اونجا برام پيغام بذارين منم تو ياهو مي بينم ، ديگه از اين بهتر هم ميشه . جزييات بيشتر برين تو سايتش بخونين./ا

Wednesday, November 1, 2006

در طول هفته گذشته ( و احتمالا" تمام هفته آينده) با وجود پاي شكسته و چوب زير بغل همش بيمارستان بودم ، از بخت خوش ما بيمارستان هم يك بيمارستان دولتي ، اونم از نوع آموزشي بود. تنها چيزي كه اقبال ياري كرد اين بود كه بيمارستان توي تهران بود و من هم شماره مبايل دكتر مربوطه رو داشتم . وقايعي كه براي من اتفاق افتاد رو همه به صورت جك و طنز شنيديم و خونديم ولي اين آخري ديگه نوبر بود: تو غذاي يكي از مريضاي اتاقي كه من كار داشتم يك عدد ته سيگار پيدا شد ، اونم نه توي خورش ، بلكه توي برنج ./ا