Monday, March 16, 2009

Wednesday, March 11, 2009

بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ريختم و سود نکرد

آزمودم دل خود را به هزاران شيوه
هيچ چيزش بجز از وصل تو خشنود نکرد

آنچه از عشق کشيد اين دل من کوه نکشيد
و آنچه در آتش کرد اين دل من عود نکرد

گفتم اين بنده نه در عشق گرو کرد دلي
گفت دلبر که بلي کرد ولي زود نکرد

آه ديدي که چه کردست مرا آن تقصير
آنچه پشه به دماغ و سر نمرود نکرد

Sunday, March 8, 2009

امروز ياد خيام افتادم، نميدونم چرا
من مي نه ز بهر تنگدستي نخورم
يا از غم رسوايي و مستي نخورم

من مي ز براي خوشدلي مي‌خوردم
اكنون كه تو بر دلم نشستي نخورم

Saturday, March 7, 2009

بي‌ربط

نيمه­شب يه روز تعطيل از بي­خوابي از رخت­خواب ميام بيرون، حوصله هيچ کاري رو هم ندارم، کانال­هاي ماهواره­اي هم جز يک سري مزخرفات چيزي ندارن، با خودم ميگم تا بقيه بيدار بشن چيکار ميشه کرد، طبق معمول سرکشي تو وب آخرين و ظاهرا" بهترين راهه.
پس راهي دنياي مجازي ميشم، کله صبح حوصله
Wikipedia
رو ندارم، پس ميرم سراغ
Face book.
هم جديدتره ، هم جاذبه بيشتري داره. يهو ميبينم يک نفر مي­خواد منو تو دوستاش اضافه کنه، خب چه اشکالي داره، نه نکته همين جاست. اين يک نفر رو من از 11 سال پيش هيچ خبري ازش نداشتم، اون هم از من خبري نداشت. دوست مشترکي هم نداشتيم که خبري از ما به هم برسونه، حالا دوباره يه ردي از هم ديگه پيدا کرديم
بي­خوابي و کلافگي از سرم مي­پره، صبحانه رو رديف مي­کنم و بقيه رو صدا مي­کنم./ا

پي­نوشت: اين پست به دلايلي با دو هفته تاخير ارسال مي­شود

Wednesday, March 4, 2009

اعتياد

از روزي كه اينترنت تلفن همراهم وصل شده تازه مي‌فهمم كه اعتياد يعني چي. تو تاكسي ، پشت چراغ قرمز و حتي قبل از خواب به جاي مطالعه ، توي وب دارم مي‌گردم. اصلا" فكر نمي كردم كه تا اين حد معتاد شده‌باشم و هميشه فكر ميكردم مگه ميشه كسي هم به اينرنت معتاد شده باشه كه تو غرب كلينيك هاي ترك اين نوع اعتياد رو راه انداختن. اما حالا فهميدم كه ميشه حسابي هم ميشه و فكر كنم تنها داروي تركش هم براي من ديدن قبض صورت حساب باشه./ا