بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
آب بر آتش تو ريختم و سود نکرد
آب بر آتش تو ريختم و سود نکرد
آزمودم دل خود را به هزاران شيوه
هيچ چيزش بجز از وصل تو خشنود نکرد
آنچه از عشق کشيد اين دل من کوه نکشيد
و آنچه در آتش کرد اين دل من عود نکرد
گفتم اين بنده نه در عشق گرو کرد دلي
گفت دلبر که بلي کرد ولي زود نکرد
آه ديدي که چه کردست مرا آن تقصير
آنچه پشه به دماغ و سر نمرود نکرد
1 comment:
امير جان
به به
چه عجب موفق به زيارت شما شديم
چه شعر قشنگي عالي بود
براي دماغ مبارك كه اتفاقي نيافتاده
فعلا كه هوا براي پشه ها هم خيلي گرمه خيالت راحت
Post a Comment